عاشقانه با توام
در تمام ثانیه های نفس کشیدنت
تویی و من
همه جا همراه و کنارم
عشق من
دوستت دارم ...تو معنای اصلی زندگی رو بهم فهموندی
تو سختی و مشکلاتم پشتم بودی
مثله یه دوست ...همسر ...پدر ...عشق ...نفس تو همه اینها برایم بوده ای ...
نمیدونم چی بگم که جبران زحمتهات واسه من بشه
عشق من
عاشقانه دوستت دارم ...!
اینو رو کاغذ نوشتم گذاشتم رو میز صبحونه تو آشپزخونه و رفتم دانشگاه ..پرهام دیده بودتش و خونده بود
اومدم خونه دیدم با ی شاخه گل اومد استقبالم و گفت :
-خانومی خیلی ماهی :)
+امشب خانواده پرهامو افطاری دعوت کردم من برم سر کارام فعلا
- شنبه ۲۹ خرداد ۹۵